
وقتی زلیخا از حضرت یوسف (ع) تقاضای کامجویی کرد،
قبل از این کار پارچه ای برداشت و بر روی خدایش (بت) انداخت و گفت:
دیگر خدا نمی بیند؛ و از خدایش هم عذر خواهی کرد.
زلیخایی که بت پرست است از یک سنگی به دست تراشیده حیا کرد
و پارچه ای بر روی آن نهاد که گناهی را که انجام می دهد خدایش نبیند
و حیای بین خود و خدایش (بت) را حفظ نمود.
ولی بعضی از ما یادمان رفته است که عالم محضر خداست؛
و چه راحت حیای بین خودمان و خدایمان را از بین بردیم
و از هیچ گناهی در مقابلش چشم پوشی نکردیم،
از گفته هایش چه راحت عبور کردیم و چه راحت حضورش را نادیده گرفتیم
در حالی که امام حسین علیه السلام فرمود:
عمیت عین لا ترک علیها رقیبا(1) (خداوندا کور باد چشمی که تو را نبیند)
خداوندی که فرمود:
حجاب بگیرید از نامحرم و خودتان را بپوشانید؛
ولی نمی دانم چرا بعضی ها حجاب را گرفتن اما......
نه در مقابل نامحرم بلکه در برابر خداوند، حجابی بین خودشان و خدایشان گرفتند
که سال ها آن حجاب از خدا دورشان کرد.
|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1